باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش |
|
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش |
ای دل! اندر بند زلفش از پریشانی منال |
|
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش |
رند عالمسوز را با مصلحتبینی چه کار؟ |
|
کار ملک است آن چه تدبیر و تأمل بایدش |
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست |
|
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام |
|
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش |
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید |
|
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش |
ساقیا! در گردش ساغر تعلل تا به چند؟ |
|
دور چون با عاشقان افتد، تسلسل بایدش |
کیست حافظ تا ننوشد باده، بی آواز رود |
|
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش؟ |