شیطونک

Simplicity is the ultimate sophistication

شیطونک

Simplicity is the ultimate sophistication

پشیمانی

همیشه با بدست آوردن اون کسی که دوستش داری نمی تونی صاحبش بشی ، گاهی وقتا لازم هست که ازش بگذری تا بتونی صاحبش بشی ، همه ما با اراده به دنیا می آییم با حیرت زندگی میکنیم و با حسرت میمیریم این است مفهوم زندگی کردن ، پس هرگز به خاطر غمهایت گریه مکن و مگذار این زمین پست شنونده آوای غمگین دلت باشدافسوس...آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد...برای آنچه از دست رفته آه می کشیم


دوست داشتن در زندگی همیشه دیر نیست و لازمه زندگی دوست داشتن است
پس دوست بدار حتی از دست رفته ها را که خداوند بهترین را دوباره برای انسان خلق خواهد نمود

محبت

نمی دانم محبت را بر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود.
بر چه گلی بنویسم که هرگز پرپر نشود.
بر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود.
بر چه آبی بنویسم که هرگز گل آلود نشود وسر انجام بر چه قلبی بنویسم که هرگز سنگ نشود.

خدایا تو که سرچشمه محبت هستی کمکم کن و هدایتم کن و به من قلبی بده تا بتوانم محبت را از ان به همه هدیه کنم

پاسخ به یک مسافر

سلام
نه وهمی هست و نه عظمتی در کار هست هر چه هست مشتی گوشت و پوست واندیشه هست. انچه هم که تو از ان تعبیر به وهم می کنی در نظر من نوعی عدم خوباوری است پس بیا و این حس را در خود بشکن و خود را باور کن که این خود باوری به تو یک نوع اعتماد به نفس خارق العاده می دهد و در نهایت تو را صاحب توانائی و دانائی می کند تا می توانی اندیشه را در خود بارور کن که قدرت اندیشه بر هر چیزی پیروز است.

نیازی به روی تافتن و پنهان کردن نیست چون چشم خود همانند اینه عمل می کند و همه حقایق را زبان خود می گوید. در عجب هستم چه حس مشترکی بین بیشتر انسانها که برترین مخلوقات خالق هستند جاری هست و چه تفاوت بزرگی میان انچه بر زبان جاری می شود و انچه که از دیده دریافت می شود وجود دارد. زبان مجموعه جملاتی را جاری می کند حال انکه سخنان دیده از دل سر چشمه می گیرد و دل در تضاد اشکاری با زبان می باشد. عجبتر انکه ما همواره در تلاش هستیم و از کلیه وسائل کمک وبهره می گیریم تا حقانیت زبان را ثابت کنیم و اصالت دل را انکار کنیم. ولی چه حیف که هر چه بیشتر جستیم کمتر یافتیم.

بیا و باور کن که این مسافرت نیست بلکه یک جابجائی کوچک هست مسافرت به معنی دست شستن دل کشیدن ورخت بستن از انچه داری و به انچه که اعتقاد داری و انچه را که ..........می باشد. بزرگی و عظمتی هم نمی بینم هر چه هست عجز و ناتوانی بنده است نسبت به خالق. حال باید یک تغییر کلی در مفاهیم بعضی کلمات مانند عظمت و مسافرت و ............. ایجاد کرد.

بگو چیست که به خاطره نمی رود ودر خاطره نمی ماند حال بعضی بیشتر و بعضی کمتر پس به خاطره رفتن و در خا طره ماندن اهمیت زیادی ندارد انچه مهم است این است که خوب باشی و دیگران از تو به نیکی یاد کنند. اگاه باش که این خاطرات می تواند سنگ بنای اینده را بگذارد.

زخم باقی مانده بر پیکرت هم از لبه نازک کاغذ که به سان دشنه تعبیر شده نمی باشد بلکه از صمیمیت و دوستی است. اری تعجب مکن گاهی اینها هم می تواند هما نند دشنه نوک تیز عمل کند ولی فراموش مکن که این کاغذ نازک چندین لبه دارد و می تواند مانند شمشیری دو لبه عمل کند و شاید زخمی به مراتب عمیق تر و بزر گتر بر روح و جان دیگران بگذارد.

دل ما برای همه چیز های که گمان می کنیم روزی از دستشان خواهیم داد تنگ خواهد شد. دل ما سرشار از دلتنگی است ولی هیچگاه این دلتنگیهای درون ما به یک اندازه ویک نوع نمی باشد. ولی ما را از احولات دیگران خبری نمی باشد و پیوسته در فکر خود هستیم و از خود می گوئیم.


اگر دورم مرا نزدیک دانی

                                فراموشم مکن از مهربانی

                                                               که همیشه نگاهم به فروغ و بخشندگی توست

مقصد نهائی

همواره در زندگی همانند آب باش چون هیچ شمشیری نمی تواند به روی آن زخم ایجاد کند.هیچ سنگی نمی تواند آن را له کند و آرام آرام مسیرش را پیدا می کند بدون آنکه هدف اصلی خود یعنی دریا را فراموش کند.

بی پایان

ای کاش آسمون حرف کویر رو میفهمید و اشک خود رو نثار گونه های خشک او می کرد ....
ای کاش واژه حقیقت آنقدر با لبها صمیمی بود که برای بیان کردنش به شهامت نیاز نبود ...
ای کاش دلها آنقدر خالص بودن که دعا ها قبل از پائین آمدن دستها مستجاب می شد ....
ای کاش شمع ، حقیقت محبت را در تقلای بال پر سوز پروانه میدید و او را باور می کرد ...
ای کاش مهتاب با کوچه های تاریک شب آشناتر بود ....
ای کاش آنقدر مهربان بود که داغ را به دست خزان نمی سپردند ....
ای کاش فریاد آنقدر بی صدا بود که حرمت سکوت را نمی شکست ...

مراحل زندگی

زندگی سه مرحله دارد:
بی‌اراده متولد می‌شویم
بی‌اختیار زندگی می‌کنیم
بدون اینکه بخواهیم می‌میریم
حالا که داریم زندگی میکنیم و نمی‌تونیم در تولد و مرگ دخالتی داشته باشیم، اما بیایید آنطوردیگران را دوست داشته باشیم تا وقتی که برای همیشه می‌رویم خاطرمان در ذهنها و خاطره ‌ها باقی بماند... بیایید دلی رانشکنیم تا نشکنند دلمان را

من سکوت را از ادم حراف

صبر را از ادم نا ارام

و مهربانی را از ادم نا مهربان اموختم

و نمی دانم

چرا نسبت به این اموزگاران ناسپاس هستم!

احساس

باز گرد ای مهر تابان. روشن این کاشانه کن
زنده شوق پرفشاندن را در این پروانه کن

باز گرد ای ساقی پرشور بزم راستی
از می هستی و محبت لب بلیت پیمانه کن

باز گرد و بار دیگر ان هیا هوی مرا
اتشین تر دلنشین تر بر در میخانه کن

باز گرد و خلوت سرد مرا با یک نظر
رونقی شاهانه بخش و محفلی شاهانه کن

باز گرد ای برق رحمت اشک جانسوز مرا
در دل دریای هستی گوهری یکدانه کن

از کتاب معینی کرمانشاهی

نیاز معنوی

پاکترین لحظه ها ثانیه های نایابند *

زمانی ست که به چیزی دگر جز خود میندیشی

و آرام بر خدا زمزمه میکنی تا بیابد گمشده ای را

آن زمان تویی و آرزویی دگر

برای انسانی دگر

شاید که کسی هم برای تو

لحظه ای کوتاه آرزومند باشد و زمزمه وار

سخنی در با ب مسائل زندگی با همه دوستان

میدونید دوستان ,زندگی یعنی جمع متضاد ها,یعنی خوبیها و بدیها.زیبایی زندگی در پویایی اونه.در این که تلاش کنیم باشناخت و درک درست از اتفاقات تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم و به قولی با هوش بازی کنیم.تو این دنیا دو گروه انسان وجود داره مرد و زن.این بازیگران هر کدوم با مشخصات و کارکترهای خاص خودشون فیلمی به نام زندگی رو بازی میکنند.این فیلم از نظر هر کدوم از ما تفسیر تفاوتی داره,ولی چیزی که مسلمه اینه که کیفیت و زیبایی این فیلم بستگی به بازی ما داره و ابن ارتباط کاملا مستقیمه.فرق این فیلم با فیلمای دگه اینه که ما اینجا کاملا مختار و آزادیم که نقشمونو خودمون انتخاب کنیم و اون قسمتی که مربوط به ماست عمر ما نامیده میشه.پس این ما هستیم که هم کارگردانیم,هم تهیه کننده و هم بازیگر.پس اگه فیلم شما یه فیلم جنگی شد یا ترسناک شد یا عاشقانه یا یه فیلم سراسر غم و ماتم وخیانت و یا هر نوع دیگه مستقیما به فیلم نامه شما و کارگردانی شماربط داره اگه تواین فیلم همسرتون یا دوستتون به شما خیانت میکنه شما هم مسئول هستید اینوفراموش نکنید که هیچ چیز اتفاقی نیست.همه انسانها پاک و معصوم به دنیا میان و ما مسئول این باشیم که پاک و زیبا با یه دنیا شادی و خاطرات شیرین از دنیا برن.پس مراقب تمام حرکات و رفتارمون باشیم تا شاهد دیدن چیرایی که از آنها وحشت داربم نباشیم.این ما هستیم که دستمون رو به سمت غم,بیتفاوتی,عصبانیت.افسردگی,خیانت و یا مسئولیت,شادابی.,دوستی و عشق پیش میبربم.کافی از ابن به بعد به جای اینکه بگید چرا این اتفاق افتاد بگید چی شد ابن اتفاق افتاد.این چراغ مسئولیت و تعهد رو روشن میکنه.زندگی در دشت گلگون شقایقها ارزونی همه شما دوستان گرامی

تظاهر

پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست

پنجره ای نو

برداشت آدما از کارهای ما ممکن اونی نباشه که حقیقت بوده ولی با تغییر و گفتار موئثر و سادگی کلام و صداقت در اکثر موارد میشه نتیجه گرفت.و به قول سهراب روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد.در رگها ,نور خواهم ریخت.و صدا خواهم داد ,ای سبدهاتان پر خواب,سیب آورده ام,سیب سرخ خورشید...

اندر باب نوشته یک شاگرد

واقعا نمی دانم از این همه احساسی که به خرج دادی چگونه تشکر و قدردانی کنم ولی این رو می دونم یکبار دیگه از نبوغ و استعداد ذاتی خودت استفاده کردی و نوشته ای کوتاه و جامع رو در بهترین زمان ممکن اپدیت کردی.
ولی هنوز یادم نرفته که یکی بدهکار هستم ولی دارم تلاش می کنم که یک چیز خوب و کامل اماده کنم.

به امید موفقیت و سلامتی همه دوستان

رویای زندگی

زندگی هنر سوختن اکنون تا روشنی فرداست..زندگی هنر ساختن پنجره بر بیداری ست .. زندگی هنر یافتن روزنه در تاریکی ست .. زندگی گاهی آری به همین باریکی ست در همین نزدیکی ست وبرون آمدن تز خانه از گوچه بن بست زمستانی در صبح بهاری ست

اینگونه باش:

شاد اما دلسوز
ساده اما زیبا
مصمم اما بی خیال
متواضع اما سربلند
مهربان اما جدی
سبز اما بی ریا
عاشق اما عاقل