سلام
نه وهمی هست و نه عظمتی در کار هست هر چه هست مشتی گوشت و پوست واندیشه هست. انچه هم که تو از ان تعبیر به وهم می کنی در نظر من نوعی عدم خوباوری است پس بیا و این حس را در خود بشکن و خود را باور کن که این خود باوری به تو یک نوع اعتماد به نفس خارق العاده می دهد و در نهایت تو را صاحب توانائی و دانائی می کند تا می توانی اندیشه را در خود بارور کن که قدرت اندیشه بر هر چیزی پیروز است.
نیازی به روی تافتن و پنهان کردن نیست چون چشم خود همانند اینه عمل می کند و همه حقایق را زبان خود می گوید. در عجب هستم چه حس مشترکی بین بیشتر انسانها که برترین مخلوقات خالق هستند جاری هست و چه تفاوت بزرگی میان انچه بر زبان جاری می شود و انچه که از دیده دریافت می شود وجود دارد. زبان مجموعه جملاتی را جاری می کند حال انکه سخنان دیده از دل سر چشمه می گیرد و دل در تضاد اشکاری با زبان می باشد. عجبتر انکه ما همواره در تلاش هستیم و از کلیه وسائل کمک وبهره می گیریم تا حقانیت زبان را ثابت کنیم و اصالت دل را انکار کنیم. ولی چه حیف که هر چه بیشتر جستیم کمتر یافتیم.
بیا و باور کن که این مسافرت نیست بلکه یک جابجائی کوچک هست مسافرت به معنی دست شستن دل کشیدن ورخت بستن از انچه داری و به انچه که اعتقاد داری و انچه را که ..........می باشد. بزرگی و عظمتی هم نمی بینم هر چه هست عجز و ناتوانی بنده است نسبت به خالق. حال باید یک تغییر کلی در مفاهیم بعضی کلمات مانند عظمت و مسافرت و ............. ایجاد کرد.
بگو چیست که به خاطره نمی رود ودر خاطره نمی ماند حال بعضی بیشتر و بعضی کمتر پس به خاطره رفتن و در خا طره ماندن اهمیت زیادی ندارد انچه مهم است این است که خوب باشی و دیگران از تو به نیکی یاد کنند. اگاه باش که این خاطرات می تواند سنگ بنای اینده را بگذارد.
زخم باقی مانده بر پیکرت هم از لبه نازک کاغذ که به سان دشنه تعبیر شده نمی باشد بلکه از صمیمیت و دوستی است. اری تعجب مکن گاهی اینها هم می تواند هما نند دشنه نوک تیز عمل کند ولی فراموش مکن که این کاغذ نازک چندین لبه دارد و می تواند مانند شمشیری دو لبه عمل کند و شاید زخمی به مراتب عمیق تر و بزر گتر بر روح و جان دیگران بگذارد.
دل ما برای همه چیز های که گمان می کنیم روزی از دستشان خواهیم داد تنگ خواهد شد. دل ما سرشار از دلتنگی است ولی هیچگاه این دلتنگیهای درون ما به یک اندازه ویک نوع نمی باشد. ولی ما را از احولات دیگران خبری نمی باشد و پیوسته در فکر خود هستیم و از خود می گوئیم.
اگر دورم مرا نزدیک دانی
فراموشم مکن از مهربانی
که همیشه نگاهم به فروغ و بخشندگی توست