من به هر خانه دلی دارم تنگ.......همچو " توکا " به قفس..... که تو را میخواند! با توام ای سهراب ای به پاکی چون آب یادته گقتی بهم تا شقایق زنده ست زندگی باید کرد؟ نیستی سهراب ببینی که شقایق هم مرد دیگه با چی کسی رو دل خوش کرد؟:( یادته گقتی بهم آمدی سراغِ من نرم واهسته بیا که مبادا ترکیبرداره چینی نازکِ تنهاییه تو آمدم اهسته نرم تر از یک پره قو خسته از دوریه راه خسته و چشم به راه یادته گقتی بهم عاشقی یعنی دچار؟ فکر کنم شدم دچار! تو خودت گفت چه تنهاست ماهی اگه دچار دریا باشه اره تنها باشه . یار غمها باشه یادته میگفتی گه گاهی قفسی میسازم میفروشم به شما که به اواز شقایق که در ان زندانیست دل تنهاییتان تازه شود! دیگه حتی اون شقایق که اسیرِ قفس سهراب صاحبِ یک نفسه نیست که تازگی بده این دل تنهایی من پس کجاست اون قفس شقایقت؟ منو با خودت ببر به قایقت راست میگفتی کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود :-( اره کاش دلشون شیدا بود من به دنبالِ یه چیز بهترینم سهراب تو خودت گقتی بهم بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثهِ عشق تر است
قشنگه . . . !