-
نمایش زندگی
یکشنبه 2 تیرماه سال 1387 00:38
نگاه پر هوس, سکوت چشمان پرصدا, ناز انگشتان لرزان, نور مهتاب معصوم, فریاد قلب بی تپش, دلشوره های باختن, حرمت عشق بی ریا, پرده نازک فاصله, افشان موهای سیاه, حرم نفسهای داغ اما ................. هرگزدرنمایشنامه ای که دیگران نوشته اند بازی نخواهم کرد من خود اصول بازی را می نویسم خدایا همیشه و در همه حال شکر گذارت هستم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 خردادماه سال 1387 16:02
زندگی هنر نقاشی کردن است بدون استفاده از پاک کن سعی کن طوری زندگی کنی که وقتی به گذشته بر می گردی نیازی به پاک کن نداشته باشی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 خردادماه سال 1387 16:33
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 خردادماه سال 1387 05:42
چند روزی بود که با خودم در حال کش و قوس بودم که بنویسم یا نه. امشب هم اصلا نمی خواستم بنویسم میخواستم Drug Interactions رو بخونم که دیدم نمی تونم و حوصله ندارم یعنی یه چیزی بهم نهیب می زد که بنویس. عجب متنی بود ولی این قصه هم مثل هر داستان دیگری 2 گوینده دارد و هر کدام داستا ن را به سبک خودشون و اون جوری که دوست دارن...
-
دل تنگ
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 05:02
امشب بد جوری دلم گرفته راستش یه دل شکسته خسته ام. خیلی وقت است که دلم می خواد بنویسم همش تو فکر هستم نمی دانم که شعر زیر از کدام شاعر هست ولی یه جورایی ازش خوشم اومده نمی دونم چرا ولی فکر می کنم توش یه دنیا حرف هست در مکتب ما فراموشی نیست..... در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست مهر تو اگر به هستی ما افتاد هرگز به سرش خیال...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 20:50
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 00:02
آرزوهاتو یه جا یادداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه.خدا یادش نمیره ولی تو یادت میره که چیزی که امروز داری آرزوی دیروزت بود
-
دنیای کوچک یک بچه
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 23:14
بچه ها به پنج دلیل دوست داشتنی اند ۱_گریه می کنند چون گریه کلید بهشته. ۲_قهرکه می کنند زود آشتی می کنند چون کینه ندارند. ۳_چیزی که می سازند زود خراب می کنند چون به دنیا دلبستگی ندارند. ۴_با خاک بازی می کنند چون تکبر ندارند. ۵_خوراکی که دارند زود می خورند و برای فردا نگه نمی دارند چون آرزوهای دراز ندارن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 09:40
گریزانم از این مردم که با من...به ظاهر همدم و یک رنگ هستند ولی در باطن ............................
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 فروردینماه سال 1387 02:35
بزن باران که دین را دام کردند شکار خلق و صید خام کردند بزن باران خدا بازیچه ای شد که با آن کسب ننگ و نام کردند
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 فروردینماه سال 1387 18:39
آنقدر شکست میخورم تا راه شکست دادن را بیاموزم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 فروردینماه سال 1387 14:03
صدای گریه هامون،نوای هر شب ماست تو این شب غریبه،صدای تو آشناست تو این کویر غربت کسی به فکر ما نیست به فکر آبی دور به فکر دریاها نیست
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1387 03:56
ساقیا آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که دادی مرواد از یادت سال نو و نوروز باستانی مبارک
-
حیران در تضاد دنیا
سهشنبه 23 بهمنماه سال 1386 07:25
ما انسان ها میگوییم باران را دوست داریم ولی با چتر زیر آن میرویم . میگوییم قناری زیباست ولی تو قفس نگه اش میداریم . میگویم گل با طراوت است اما آن را از ریشه در میآوریم. چطور ممکن است که با این همه ضد و نقیض ها تو را باور کنم که .............
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 بهمنماه سال 1386 17:56
-
درد دل با خالق
یکشنبه 14 بهمنماه سال 1386 01:23
خدایا به داده هایت شکر . به نداده هایت شکر . به گرفته هایت شکر . چون داده هایت نعمت . نداده هایت حکمت . و گرفته هایت امتحان است
-
مسیر بی بازگشت
دوشنبه 24 دیماه سال 1386 00:32
از دست عزیزان چه بگویم ... گله ای نیست... گر هم گله ای هست... دگر حوصله ای نیست........
-
تنها یی
سهشنبه 18 دیماه سال 1386 11:10
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست . تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست . تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم . تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست . تنهایی را دوست دارم زیرا.. در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد
-
تمنا ی درون
یکشنبه 11 آذرماه سال 1386 03:06
دلم هوای خزان کرده است دلم هوای کوچ پرنده های غریب و پا به پای تمام نقوش بیزاری دلم هوای پژمردن کرده است چه بی تفاوتی تلخی دلم هوای مردن کرده است کجاست یار؟ کجاست ظلمت؟ کوچه تنهایی؟ دلم هوای ............ ................................................
-
در جستجوی یار
شنبه 10 آذرماه سال 1386 13:58
شبی مثل شقایق داغ بودم شبی با بلبلان در باغ بودم کسی را درس شقایق را روان نیست کسی شبنم شناس ارغوان نیست من اینجا حاصل زخمی عمیقم که در شهر شقایق هم غریبم من بدنبال نگاهی میگردم که نگاهش آبی است در دلش داغ شقایق دارد من بدنبال کسی میگردم که در کتاب هستی اش شعر بیداری انسان باشد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1386 20:18
همیشه این گونه بوده است کسی را که خیلی دوست داری زود از دست می دهی پیش از آنکه خوب نگاهش کنی. پیش از آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی ، پیش از آنکه همه لبخندهایت را به او نشان بدهی مثل پروانه ای زیبا بال میگیرد و دور می شود ، فکر می کردی میتوانی تا آخرین روزی که زمین به دور خود می چرخد و خورشید از پشت کو ه ها سرک می...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 شهریورماه سال 1386 10:46
گفتی ستاره ها که روشن شدن پرنده ها به لونه باز اومدن گل میچینم میام به دیدار تو ستاره میشم به شب تار تو پرنده ها به لونه باز اومدن ستاره ها دوباره روشن شدن شب شد و چشم من هنوز به راهه ماه سپید آسمون گواهه عزیز من یار من پس تو چه وقت میای به دیدار من میگفتی وقتی وا بشه چتر شب وقتی بیفته کوچه از تاب و تب گل میچینم میام...
-
سرای ارامش
جمعه 11 خردادماه سال 1386 02:14
من قصر آرامشم را در پشت دیوار بلند شب ساخته ام من درون خیمهء زیبای شب بر بال رنگین خیال پرواز میکنم میرسم به دری سبز گشوده به باغی تازه تر از صبح بهار من قصر آرامشم را در پشت دیوار بلند شب ساخته ام آه آه آه آه بر پلک بسته چشمانم گلاب پاش صبح گلاب سفید روز را میپاشد و بال رنگین پرندهء خیالم را در کورهء داغش میسوزاند و...
-
رویائی در واقعیت
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1385 08:03
تقدیم به آنکه آفتاب مهرش در دلم غروب نخواهد کرد. واقعیت اینگونه است که با دیدن تو از دریای غربت به سرزمین محبت و دوستی روی آورده ام. براستی که من با داشتن تو هرگز تنها نیستم هر چند که در کنارم نیستی ولی نگاهت در تنهائی مونس من است و یاد و خاطر تو همیشه و در همه حال همراه من است و چون دوستی با وفا یارییم می کند و با...
-
همسفر
دوشنبه 10 مهرماه سال 1385 03:20
کشتی در طوفان شکست و غرق شد. فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره کوچک بی آب و علفی شنا کنند و نجات یابند. دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند، با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم. دست به دعا شدند. برای اینکه ببینند دعای کدام بهتر مستجاب می شود هرکدام به گوشه ای از جزیره رفتند. نخست از خدا غذا خواستند. فردا، مرد...
-
پشیمانی
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 14:27
همیشه با بدست آوردن اون کسی که دوستش داری نمی تونی صاحبش بشی ، گاهی وقتا لازم هست که ازش بگذری تا بتونی صاحبش بشی ، همه ما با اراده به دنیا می آییم با حیرت زندگی میکنیم و با حسرت میمیریم این است مفهوم زندگی کردن ، پس هرگز به خاطر غمهایت گریه مکن و مگذار این زمین پست شنونده آوای غمگین دلت باشدافسوس...آن زمان که باید...
-
محبت
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 01:12
نمی دانم محبت را بر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود. بر چه گلی بنویسم که هرگز پرپر نشود. بر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود. بر چه آبی بنویسم که هرگز گل آلود نشود وسر انجام بر چه قلبی بنویسم که هرگز سنگ نشود. خدایا تو که سرچشمه محبت هستی کمکم کن و هدایتم کن و به من قلبی بده تا بتوانم محبت را از ان به همه هدیه کنم
-
پاسخ به یک مسافر
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 17:54
سلام نه وهمی هست و نه عظمتی در کار هست هر چه هست مشتی گوشت و پوست واندیشه هست. انچه هم که تو از ان تعبیر به وهم می کنی در نظر من نوعی عدم خوباوری است پس بیا و این حس را در خود بشکن و خود را باور کن که این خود باوری به تو یک نوع اعتماد به نفس خارق العاده می دهد و در نهایت تو را صاحب توانائی و دانائی می کند تا می توانی...
-
مقصد نهائی
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1385 02:47
همواره در زندگی همانند آب باش چون هیچ شمشیری نمی تواند به روی آن زخم ایجاد کند.هیچ سنگی نمی تواند آن را له کند و آرام آرام مسیرش را پیدا می کند بدون آنکه هدف اصلی خود یعنی دریا را فراموش کند.
-
بی پایان
سهشنبه 7 شهریورماه سال 1385 06:30
ای کاش آسمون حرف کویر رو میفهمید و اشک خود رو نثار گونه های خشک او می کرد .... ای کاش واژه حقیقت آنقدر با لبها صمیمی بود که برای بیان کردنش به شهامت نیاز نبود ... ای کاش دلها آنقدر خالص بودن که دعا ها قبل از پائین آمدن دستها مستجاب می شد .... ای کاش شمع ، حقیقت محبت را در تقلای بال پر سوز پروانه میدید و او را باور می...